سفره آسمانی... یکشنبه 91/6/12 , 6:27 ع محمد جواد.س نظر حسرت روزایی رو می خورم که سفره ای پهن بود و صاحب اون سفره منتظر مهموناش بود تا بیان و از غذاهای اون سفره استفاده کنن . سفره ای که پر بود از مائده های آسمانی . سفره ای که اطرافش پر بود از گرسنگان و تشنه گان . ما هم دعوت بودیم سر این سفره . اما حیف که نفهمیدیم این سفره برای چی پهن شده . خدا سور داده بود؟ خدا مهمونی برگزار کرده بود؟ نمیدونم والا ولی هر چی بود سفره ای بود بس رنگین . سفره ای که باید گرسنه و تشنه میبودی تا بتونی از غذاهای اون استفاده کنی . سفره ای که اگه قبلش تنقلات و هل هوله خورده باشی دیگه میلت به غذاهای اون نمیکشه . و ما هم چون تنقلات دنیا رو خورده بودیم اصلا اشتها نداشتیم . رفتیم سر سفره . خیلی هم دلمون میخواست از غذاهای اون بخوریم اما اشتها نداشتیم. سر سفره با اشتیاق رفتیم ولی حیف که خوردنیهای متفرقه و گاگا لی لی اشتهای ما رو کور کرده بود. هشت سال . بله هشت سال تمام اون سفره پهن بود و خدا منتظر بنده های گرسنش، تا بیان و از مائده های آسمانی چیده شده در سفره تناول کنن . الان که اون سفره جمع شده دلتنگ روزهای گذشته ام . حسرت میکشم که چرا دلم را پر کرده بودم از غذاهای دنیوی و زمان پهن بودن سفره آسمانی . گرسنه نبودم . .عجین شده ایم با غذاهای شکم پر کن و غذای روح رو فراموش کردیم . دنیا بد جور فریبان داده . دنیا خیلی غرقمون کرده . دنیا چشم و گوش و عقلمون رو بسته . ای دنیا